۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبه

موعظه: آرامشِ پیشنهادی



-"دارم پول جمع می‌کنم برای کمک به نیروهای قذافی؛ کمک می‌کنی؟"
-"فردا می‌آیی در محلِ کارِ من [...]؟"
-"می‌آیی دست‌شوییِ خانه‌ی مرا تمیز کنی؟"
-"بدین وسیله از شما دعوت می‌شود در برنامه‌ی‌ تلویزیونیِ ... شرکت نمایید."
-"برویم رنگِ قرمز بپاشیم به گنبدِ مسجدِ شیخ لطف‌‌الله؟"
...

به نظرِ من علی‌الاصول هر پیشنهاد یا دعوتی را می‌شود بررسی کرد و آرام جواب داد. اگر صرفِ شنیدنِ پیشنهادی مرا برآشفته است شاید بد نباشد به این فکر کنم که شاید یا برای دیگران حقِ حرف‌زدن قائل نیستم ("چطور به خودش اجازه می‌دهد به من چنین پیشنهادی بدهد؟") یا زیادی نگرانِ تصویری هستم که دیگران از من دارند ("چطور به خودش اجازه می‌دهد به من چنین پیشنهادی بدهد؟"). به فرض هم که این نگرانی را نشانه‌ی ضعفِ شخصیت ندانم، شاید خوب باشد توجه کنم که سلیقه‌ها متفاوت است و من هم احتمالاً آن‌چنان شهرتِ فراگیری ندارم که همه از سلیقه‌های من خبردار باشند؛ پس احتمالاً دست‌کم شنیدنِ پیشنهادی از کسی که می‌دانم که خوب نمی‌شناسدم نباید آشفته‌ام کند.

(دیده‌ایم که کسانی بعضی پیشنهادها را دشنام تلقی می‌کنند. به نظرم ثباتِ شخصیت در برخوردِ آرام با دشنام هم جلوه می‌کند. حتی به نظرم این نشانه‌ی قوتِ شخصیت است که در برخورد با دشنامِ صریح هم چنان رفتار کنیم که گویی چونان‌دشنام نشنیده‌ایم‌اش—نقل است که جوابِ امامِ پنجمِ شیعه به دشنام‌دهنده‌ای این بوده: من بقر نیستم؛ باقرم.)

کسی به من پیشنهادی داده، و این آشفته‌ام کرده، آشفتگی‌ای که در جوابِ پرخاش‌گرایانه‌ام یا در سردیِ بی‌ادبانه‌ی روزهای بعدم آشکار شده. در این صورت به نظرم در شخصیت‌ام ضعفی هست. اما از این بدتر هم می‌شود: کسی به کسِ دیگری—که علی‌الظاهر عاقل و بالغ است—پیشنهادی داده، و من آشفته شده‌ام. این به نظرم چیزی بدتر از ضعفِ شخصیت را نشان می‌دهد: من نسبت به گیرنده‌ی پیشنهاد احساسِ مالکیت دارم (یا او را صغیر می‌دانم).


۱۸ نظر:

  1. همه‎ش هم ضعف شخصیت یا اختلاف سلیقه نیست. گاهی مشخصن طرف به منظور توهین پیشنهاد نامناسب میده اون وقت آرامش تو باعث میشه طرف احساس پیروزی هم بهش دست بده و احتمالن اطرافیان هم همین احساس بهشون دست میده. لذا غیر از خودت همه فکر می‎کنند تو مسخره شدی.
    اصلن مسخره شدن به این معنا نیست که اون چیزی که بهت میگن (فرضی که درباره تو می‎کنند) لزوما درباره تو صادقه. همین که یک تصوری در ذهن اطرافیان ایجاد کنند کافیه.
    فکر می‎کنم شما یک طرفه بررسی کردید یعنی فقط ذهنیات و نیات شنوتده (و نه گوینده) رو بررسی کردید.

    پاسخحذف
  2. مائده، این که گفتی آیا نشانِ این نیست که کسی که به او پیشنهاد یا توهینی شده نگرانِ تصویری است که دیگران از او دارند؟ (این نگرانی به نظرِ من می‌تواند نشانه‌ی ضعفِ شخصیت باشد.)

    پاسخحذف
  3. شخصیت هر کسی تا حد خوبی وابسته به تصویری است که در دیگران ایجاد کرده است. فکر می‎کنم نباید عنوان ضعف شخصیت بهش داد.

    پاسخحذف
  4. زیبا نوشتی.
    یک سوال جدی دارم
    تعریف دقیق تو از قوت شخصیت چیه؟ و چه جوری می شه بهش رسید.

    پاسخحذف
  5. -"فردا می‌آیی در محلِ کارِ من [...]؟"

    پاسخحذف
  6. «کسی به کسِ دیگری—که علی‌الظاهر عاقل و بالغ است—پیشنهادی داده، و من آشفته شده‌ام. این به نظرم چیزی بدتر از ضعفِ شخصیت را نشان می‌دهد: من نسبت به گیرنده‌ی پیشنهاد احساسِ مالکیت دارم (یا او را صغیر می‌دانم).»

    شاید هم فقط همان ضعف شخصیت و عدم اعتماد به نفس را نشان بدهد: اگر پیشنهاددهنده برای پیشنهادشنونده آن‌قدر جذاب باشد که من حذف شوم..

    پاسخحذف
  7. کسی به کس دیگری پیشنهادی داده، نفر سومی که نسبت به دومی احساس مالکیت می کند از این موضوع برآشفته شده، و نفر چهارمی از اینکه نفر سوم از پیشنهاد نفر اول به نفر دوم به خاطر احساس مالکیتش ناراحت شده پستی در وبلاگش نوشته. آیا نفر چهارم ضعف شخیصت دارد؟ آیا نفر چهارم با احساس مالکیت انسان ها نسبت به انسان های دیگر (حتی در صورتی که این موضوع مقبول دو طرف باشد) مشکل دارد؟

    پاسخحذف
  8. 1.به باور من، ضعف یا قوت شخصیت خیلی پیچیده تر از آن است که بشود آن را به خوشایند یا نا خوشایند بودن پیشنهادهای دیگران تقلیل داد.
    2. قبل از آزادی بیان، آزادی اندیشه هست. دیگران آزاد اند هر چه خواستند در موردِ من فکر کنند. به همین دلیل، شخصیتِ من هیچ ارتباطی به تصویر یا تصوری که دیگران از من دارند، ندارد.
    3. به نظرم برآشفته شدن ام از پیشنهادهای ِ--به نظرِ خودم نا مربوط ِدیگران، بیشتر ناشی از همان عدم اعتماد به نفس ام است : اینکه نگران ام در مورد من چه فکری می شود. همانطور که پیشنهادهایِ خوشایند را نمی شود به حساب این گذاشت که بنده، به خوبی، معرفِ حضورِ پیشنهاد دهنده هستم!
    4.در جوابِ پیشنهاد هایِ نا مربوط هم می توان با لبخندی بر لب، به پیشنهاد دهنده گفت :"مرسی از پیشنهادتون. ولی شاید وقتی دیگر". و البته در دل به ریش اش ( یا احیانا ً اعتماد به نفس ِ کاذب اش) بلند بلند خندید.
    4.و السلام
    5. امضاء : محفوظِ اول

    پاسخحذف
  9. مثال هایی "بهداشتی ای" که ابتدای کار آورده شده است کمی گمراه کننده اند. مثلاً پیشنهاد رنگ پاشیدن به گنبد را با این پیشنهاد عوض کنید "بیا برویم لیست بچه ها مرکز تحقیقات را که در تظاهرات 25 بهمن شرکت کرده اند به حراست بدهیم." در این صورتت لیست پیشنهادها دیگر به این "ترو تمیزی" و "بیگناهی" نیست.
    هرپیشنهادی در بطن خود حاوی فرضیاتی است در مورد طرف مقابل، شیوه ی پندار/کردار، دستگاه ارزشی اش و جایگاهی که پیشنهاد دهنده برای طرف مقابل قائل است. از نظر من، دینامیسم (اعمال) قدرت بین پیشنهاد دهنده و دریافت کننده ی پیشنهاد تأثیر تعیین کننده ای در پیشنهاد دادن/ندادن و نحوه ی واکنش به پیشنهاد دارد.
    خودمحورانه است که بگوئیم هرکس درمقابل توهین، تخفیف، فرودست نگری به یک گونه ی مشخص عکس العمل نشان نداد ضعف شخصیت دارد. مثال بارزش طیف وسیعی از واکنش ها در برابر توهین/تخفیف/آزار جسمانی/ روانی است که در حیطه ی عمومی شاهد آنیم.
    حالت دومی که کاوه می گوید بدتر است فقط به شرطی بدتر و ناشی از حس مالکانه است که پیشنهادگیرنده با آن هیچ مشکلی نداشته بوده باشد. اما من شخصاً به کرات جملات زیر را از بعضی پیشنهاد گیرندگانِ درهم ریخته و فرومانده شنیده ام "اگر این [...] استاد راهنمام نبود..."؛ "اگر تو این خراب شده زندگی نمی کردم...."؛ "اگر یک جو شرف داشتم، همان جا ..."؛ "می خواستم همون جا توی جمع داد بزنم آقایون روشنفکرا بیائید ببینید..."؛ "قسم می خورم صد سال دیگر هم نمی توانست به یکی از دانشجوهای پسرش این حرف را بزنه."
    در دستگاه داوری اخلاقی کاوه همه ی این ها ضعف شخصیت دارند و البته شخصیت قوی را امامان همام دارند که دنبال پیرزن خاکسترپاش غیبت کرده می گردند که مبادا مریض شده باشد؛ یا به پسر خود می گوید که "قاتل من، چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا"؛ یا از سینه ی عمربن عبدود، که تف بر چهر ه ی وی انداخته، برمی خیزد تا جز برای خدا کسی را نکشته باشد.

    پاسخحذف
  10. در فرهنگ ما آرامش در برابر بعضی پیشنهادها، "ناز" به حساب می آید و طرف به دلش می گوید که "کار ما درست است" و دست از سر کچل پیشنهادگیرنده برنمی دارد. بنابراین محتمل است که پیشنهاد گیرنده ضعف شخصیت نداشته و اصلاً ناراحت هم نشده، ولی بر خود واجب می بیند که با مشت به دماغ پیشنهاد دهنده بکوبد. از"بیم تجری" هم بنده مشت محکم تجویز می کنم. کار فرهنگی جدی ای شده روی این موضوع. در تلویزیون دختران خوب، چادری هایی هستند که پاچه می گیرند!

    پاسخحذف
  11. مائده، ظاهراً اختلافِ نظرمان بنیادی است: به نظرِ من کسی که شخصیتِ قوی دارد برایش مهم نیست که دیگران درباره‌اش چه نظری دارند.

    پاسخحذف
  12. پرستو، موافق‌‌ام. نظرِ اصلاح‌شده‌ام این است: شاید اینکه من آشفته شده‌ام از اینکه سیما به شهره پیشنهادی داده علت‌اش این باشد که نگران‌ام پیشنهادِ سیما رابطه‌ی ویژه‌ی من با شهره (یا با سیما) را خراب کند. این نشانه‌ی ضعفِ شخصیت یا کمیِ اعتماد به نفس هست، اما نشانه‌ی حسِ مالکیت بر شهره یا صغیردانستنِ او می‌‌تواند نباشد.

    پاسخحذف
  13. مرتیکه، قبول دارم که رابطه‌ی فردی و اجتماعیِ دهنده و گیرنده‌ی پیشنهاد بر نحوه‌ی جوابِ پیشنهادگیرنده تأثیر می‌گذارد؛ با این حال، معتقدم که که آشفتگی در برابرِ پیشنهاد نشانه‌ی ضعفِ شخصیت است (گرچه می‌تواند طبیعی باشد و می‌تواند غیراخلاقی هم نباشد). در این مورد موضوعِ پیشنهاد مهم نیست—چیزی که مهم است این است که از جنسِ پیشنهاد (یا نهایتاً از جنسِ توهین) است.

    نظیرِ جملاتی که گفته‌اید به‌کرّات شنیده‌اید من هم شنیده‌ام، و گمان نمی‌کنم که شایع‌بودن‌شان موضعِ مرا ضعیف کند. حتی می‌توانم اضافه کنم که اگر واکنش‌نشان*ندادنِ* دانشجو در مقابلِ پیشنهادِ استادش ناشی از این است که دانشجو نگرانِ وضعیتِ تحصیلی‌اش است، در این صورت باز هم رفنارِ دانشجو ناشی از ضعفِ شخصیت است. (احتمالاً در اینکه رفتارِ استاد خلافِ اخلاق است اختلافِ نظر نداریم.)

    متأسفانه با زندگیِ امامانِ شیعه آشناییِ عمیقی ندارم—مشخصاً مثالِ پیرزن نمی‌دانم چه بوده است. به نظرِ من داستانی از امامِ پنجم که گفتم نشانه‌ی شخصیتِ قویِ ایشان است؛ ربطِ ماجرای قصاصِ قاتل و قتلِ عمرو به قوتِ شخصیت را هم متوجه نمی‌شوم (گرچه می‌‌فهمم که به خلوصِ نیت و کظمِ غیض و پرهیز از انتقام‌جویی مربوط می‌شود).

    پاسخحذف
  14. 1.در ربط آن امور امامان همام به شخصیت:
    تعریف سردستی شخصیت عبارت است از "مجموعه ی ذاتی خصیصه های تعیین کننده ی کنش ها و واکنش های اخلاقی و مربوط به تشخیص خوب از بد در هر شخص." با این تعریف تقوی مولفه ی بنیادی شخصیت است و به طریق اولی لوازم تقوی که "اءُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ؛ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِى الْسَّرَّآءِ وَالْضَّرَّآءِ وَالْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَا لْعَافِينَ عَنِ الْنَّاسِ."
    2. مشکل اصلی من با "ضعف" است. من با استاندارد کردن اموری مثل شخصیت و اخلاق و انتساب صفت هایی مانند ضعیف به فاقدین آن استانداردها میانه ای ندارم. قبای یکسان و یک اندازه به تن همه ی انسان ها کردن اساساً گرفتاری دارد. این که آن سان و اندازه از چه سنخ و برساخته ی چه کسانی باشد، گرفتاری دوم است.
    رسم رایجی است در که بگوئیم عده ای در مقابل شکنجه "ضعف" نشان دادند ولی من هرگز نفهمیدم مدل آرمانی شیرآهنکوه "مردی" که ضعف نشان نمی دهد چگونه و در چه شرایطی تکوین یافته است. همان طور که نمیفهمم چرا باید همه در برابر توهین، تعدی و تجاوز به حیطه ی شخصی واکنش یکسان نشان دهند وگرنه متهم به "اشفتگی" یا داشتن ضعف شخصیتی شوند چون مثلاً واکنششان شبیه امامان همام نیست.
    3. این پست به گمان من حاشیه زیاد دارد وخیلی صریح سراغ "اصل مطلب" نمی رود. در "اصل مطلب" رابطه ی نامتعادل قدرت بنیان چیزی است که کاوه آن را پیشنهاد نامیده است. در جاهایی دیگری آن "چیز" ممکن است آزار زبانی (verbal abuse) نامیده شود و ضعیف و آشفته خواندن به سرزنش قربانی تعبیر شود.

    پاسخحذف
  15. خیلی از عکس العمل ها به طور طبیعی کارکردهایی در زندگی دارند، به عنوان مثال با نشان دادن رفتاری باعث می شویم فرد پیشنهاد دهنده در آینده رفتار مشابه را تکرار نکند یا از انجام رفتارهایی که در صورت عکس العمل نشان ندادن فرد پیشنهاد دهنده محتمل است انجام دهد جلوگیری می کنیم.

    بسیاری از عکس العمل های آگاهانه به این شکل هستند و به این صورت توجیه می شوند که اگر این عکس العمل را نشان ندهم منجر به نتایجی می شود، یعنی عکس العمل آنی برخواسته از شخصیت نیست، بلکه دارای نتایجی در آینده است. مثلا اگر مردی که زنی از او خوشش نمی آید با آن زن شوخی های ناخوش آیند بکند و زن عکس العمل شدید نسبت به این رفتارها نشان ندهد، این رفتار می تواند منجر به رفتارهای ناخوش آیندتر از طرف مرد شود. این امر در مسائل سیاسی نیز برقرار است، به عنوان مثال اسرائیل بسیاری از رفتارهای فوق العاده خشونت آمیز (مانند حمله به کشتی ترکیه ای عازم غزه) خود را این گونه توجیه می کند. عدم عکس العمل نشان دادن همراه با قدرت می تواند درک بازی گران دیگر از ساختار قدرت را تغییر بدهد، قدرت و هزینه ی پرداخته شده وابسته به درک بازی گران دیگر از قدرت و عکس العمل بقیه است، و به تبعیت آن ساختار قدرت حاکم را. (دو مثال زدم تا این نکته بیان شود که این مساله لزوما خوب یا بد نیست.)

    البته در مورد عکس العمل هایی ناخواسته و فکر نشده مساله فرق می کند.

    پاسخحذف
  16. البته از متن چنین برمی آید که اصل حرفت پاراگراف آخر متن است و بقیه زمینه چینی است. دلمشغولی و دخالت کردن در زندگی و روابط خصوصی انسان های دیگر به خصوص وقتی که درک متفاوتی از روابط و زندگی دارند مساله ی خوبی نیست. من تقریبا هیچ زنی نمی شناسم که هنگام ابراز علاقه و تعریف کردن همسرش از یک زن جذاب دیگر (حتی اگر ناشناس باشد) اخم نکند. درک خاصی از زندگی و روابط داری که با درک بسیاری از انسان ها سازگار نیست، احساس تعلق و مورد توجه بودن (که شامل عکس العمل هایی که تو به عنوان احساس مالکیت می بینی نیز هست) لزوما چیز بدی نیست و می تواند برای دو طرف خوش آیند هم باشد (و عدم وجودش ناراحت کننده). بسیاری از زن ها دوست دارند که همسرشان نسبت به آن ها غیرت داشته باشد هرچند تو موافق نباشی و از این مساله خوشت نیاید.

    پاسخحذف
  17. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  18. «کسی به کسِ دیگری—که علی‌الظاهر عاقل و بالغ است—پیشنهادی داده، و من آشفته شده‌ام. این به نظرم چیزی بدتر از ضعفِ شخصیت را نشان می‌دهد: من نسبت به گیرنده‌ی پیشنهاد احساسِ مالکیت دارم (یا او را صغیر می‌دانم).»
    شاید دلیل دیگری داشته باشد
    مثلا دوست داشتن
    ;)

    پاسخحذف